پس به خنده گذشت همه آن شب(گزارش دوگانه)
با بازگشایی پرده¬ها، دیگر نمانده تنی. لحظه¬ای درنگ آورد به رأفت دل هم اگر تیه خود است به رنج جانافزا. چه چاره مانده دگر، جز قدم برداشتن به سوی پستوها، رمل¬ها، خانه¬های کوچک شهرهای بزرگ؟ آن، بهگرمیآینده آن، دلپذیر نفسیافته در میان جاودانگی، پایدار در گمراهی ترانه¬ها او که در اواخر مِه دلخوش بود [...]